شما

مرکز مطالعات حکمت – دانش و فن معماری و شهرسازی ایرانی اسلامی

نگاهی به مصاحبه سال گذشته مهندس عرفان درباره معماری مشهد

فرستادن به ایمیل چاپ مشاهده در قالب پی دی اف
نه حتی، معماری اسلام آمریکایی
 
کد مطلب: 6922
تاريخ: سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
منبع: مصاحبه با مهندس محمد هادی عرفان
درجه: خيلي مهم

يادداشت: ما؟ ما هنوز نمی دانیم دنبال چی هستیم. انقلاب‏مان اسلامی است؛ اما شهرمان لیبرالی طراحی می‏شود و معماری‏مان مدرن و پست مدرن است.
   
 
 
  مصاحبه ازمحمد مهدی خالقی

اشاره - مهندس محمد هادی عرفان متولد سال 1353اصفهان درخانواده ای بیرجندی الاصل، بزرگ شده مشهد و فارغ التحصیل رشته معماری از دانشگاه آزاد مشهد است. او درکنار معماری درزمینه های دیگر هنری مثل نویسندگی، خوشنویسی، عکاسی، کاریکاتور، شعر و سینما نیز صاحب نظر است. عرفان یکی ازبهترین دوره های زندگی اش را شرکت درکلاس های مرور اندیشه شهید آوینی درمؤسسه روایت فتح می داند. ازدیگر سوابق او می توان به مدیریت گروه معماری دانشگاه سوره مشهد، معاونت فرهنگی - هنری حوزه هنری خراسان، مدیریت تبلیغات و آرایه‏های شهری شهرداری، مدیر طراحی شهری و زیبایی سازی و مسئولیت دفتر مطالعات اجتماعی شهرداری اشاره کرد.

آقای مهندس به دلیل موضوع این مصاحبه که به بهانه روی کار آمدن مدیریت جدید شهری درمشهد است، خواهش می کنم ازدوران حضور شما در مدیریت طراحی شهری شروع کنیم.
درشروع کار مخروبه ای را تحویل گرفتم. دو مدیریت که هر دو در مرحله‏ی جنینی بودند. مدیریت شهری ومدیریت زیباسازی و جدی گرفته نمی‏شدند. همزمان با آمدن من این دو مدیریت ادغام شدند. اتفاقاتی هم افتاد. در مراسم معارفه، مدیران قبلی نیامدند و کار را با سختی و تلخی تحویل دادند. تیم قبلی ارزشی نبود ودوست نداشت امثال ماها وارد سیستم بشویم. من سه سال ازسال 86 تا 89 دراین مسؤولیت بودم و دراین مدت جز کارهای روتین اجرایی، چند کار عمیق انجام دادیم. یکی طرح جامع تبلیغات شهری‏ بود که هنوز هم یکی از بهترین کارهای ازاین سنخ درکشور است. کار بعدی بازسازی و منظم کردن پیادروهای عجیب و غریب مشهد بود. دراین 3 سالی که من بودم این را پیگیری ‏کردم و بعد ادامه پیدا کرد که تا الآن حدود صد هکتار از خیابان‏های شهر استاندارد شده است و می توانی با چشم بسته در پیاده‏روهایش راه بروی. طرح مطالعات جامع نورپردازی مشهد یکی ازکارهای تخصصی دیگر است. من اعتقاد داشتم که مشهد شهر زیارت است، شهر شب است. باید مدیریت سیمای شبانه شهر داشته باشیم. روزها که شهر زشت است. شب که تاریک است، ما با هنرمان زیبایش کنیم تا زائر لذت ببرد. برای این کار یک تیم دانشجویی تمام شهر را درشب عکاسی کردند. به صدوچهل نقطه رسیدیم. آن نقاط آنالیز شد تا رسیدیم به چهل نقطه فوری که بعنوان ریل نورپردازی مشهد مشخص شد و هر سال بودجه گرفتند و هنوز هم ادامه دارد.

درکنار فعالیت درشهرداری علاقه های دیگرتان را ادامه دادید؟
تدریس را رها نکردم که تا الآن ادامه دارد. همزمان نوشتن مقالات را ادامه دادم و تا الان قریب به بیست و پنج مقاله از من در فضای علمی کشور منتشر شده است که بعضی‏هایش مورد رجوع بسیاری ازمقالات تخصصی است. جز این، یادداشت های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی هم درمجلات و روزنامه های مختلف کشور داشته ام.

بعد ازسال 89 درگیر چه کاری شدید؟
به دلیل مشکلی که با معاون شهرسازی پیدا کردم، مجبور به انتقال از شهرسازی شدم. برگشتم به حوزه فرهنگی و دردفتر مطالعات اجتماعی مشغول شدم. درکنار این، بعد ازتلاش های چند ساله درحوزه معماری و دغدغه هایی که درباره معماری اسلامی داشتم، " مرکز مطالعات حکمت ، دانش و فن شهرسازی و معماری ایرانی اسلامی" با نام مخفف "شما" را راه انداختیم. سایت مرکز هم سال بعد، سالروز شهادت شهید آوینی در خانه نخبگان بسیج با حضور بعضی از مسئولین رونمایی شد و امروز بعد از دو سال حدود چهارصدو سی عضو دارد و برخی ازکشورها هم عضو آن هستندو بازخوردهای خوبی داشته است. در این مرکز هدف ما ارتقای معماری و شهرسازی در شأن نظام جمهوری اسلامی از منظر بخش خصوصی است. البته دو سال است که منتظر مجوز هستیم. چون نه وزارت علوم، نه وزارت مسکن و نه دانشگاه ما را نمی‏فهمند. البته ما منتظر مجوز نمانده ایم و دراین دو سال کوله باری از تجربه و یک شبکه خوب رابطین درسطح کشور بوجود آورده ایم. ضمناً 9 نشست تخصصی برگزار کردیم که آخرین اش "همایش ملی جایگاه عناصر دینی در توسعه شهری" بود. که با کمک خداوند همایش خوبی بود. دکتر ولایتی درآن سخنرانی کرد و مسؤولان استان هم آمدند. تا یک ماه دیگر کتابش منتشر می شود. البته دراین موارد ما یک تنه جلو رفتیم. بدنه‏ی اجرایی استان با ما مشکل دارند. می گویند چرا شما این کار می‏کنید؟ اصلاً به شما چه ربطی دارد؟ رئیس دانشکده معماری دانشگاه فردوسی فقط مانده بود یقه مرا بگیرد که شما به چه حقی این کار را می‏کنید؟! همه این موضوعات درپیروی از فرمان "شهر اسلامی" و موضوع کلی سبک زندگی است که آقا مطرح کردند. ما این موضوع را مطرح کردیم که در نظام ولایت فقیه، تمام شئون جامعه باید هماهنگ با رأس ولایت باشد.

جز رهبر معظم انقلاب، سراغ حوزه علمیه یا دیگر مراجع تقلید نرفتید؟
ما برای اولین باردرکشور، بحث استفتائات درحوزه معماری را مطرح کردیم. نودوسه سؤال طراحی کردیم و به دفاتر همه مراجع ارسال شد. آیت الله سیستانی شهریور ماه جواب دادند. آیت الله مکارم شیرازی خرداد سال قبل و نهاد رهبری در دانشگاه ها هم امسال جواب دادند. ازاین تعداد سی و دو سؤال را در سایت قرار دادیم که درحوزه معماری به نوعی انفجار خبری بود. خبرگزاری‏ها سریع پوشش دادند و حتی به خارج ازکشور هم رسید. جالب این است که از زمان کارکردن این مطلب در هفته اول شهریور، رتبه سایت ما درکشور دوبرابر شده و در دنیا هم چهارصد – پانصدهزاربالا رفته است. انشاء الله قرار است تا آخر سال، اگرامکانش فراهم شود، اولین کتاب استفتائات معماری را چاپ کنیم.

دورنمای این حرکت را چطور می بینید؟
هدف گذاری کلان ما اینست که در حوزه‏ی ملی بتوانیم رقیب آقاخان باشیم. گروه معماری آقاخان که رهبر اسماعیلیان جهان است و دنبال یک معماری منطبق بر اسلام آمریکایی هستند که فقط پوسته اسلامی دارد و خیلی هم مدعی است و به شدت جذاب.

معماری اسلام آمریکایی یعنی چه؟ آقاخان کیست ؟ مؤلفه های این نوع معماری چیست؟
آقاخان نزدیک 55 سال است که رهبر فرقه‏ی اسماعیلی است. سی میلیون پیرو درسراسر جهان دارد. خانه اش کاخی در پاریس است و زندگی تجملاتی عجیبی دارد. هر جا هم می‏رود؛ برایش فرش قرمز پهن می‏کنندو درحد پادشاه ازاو استقبال می کنند. ازنظر مالی هم آنقدر قدرتمند است که مثلاً در سیل پاکستان بیشتر از عربستان و ایران کمک کرد. نزدیک ششصد مهدکودک در جهان دارد وتعداد زیادی بیمارستان وچند دانشگاه. یکی ازمهمترین کار های اینها درکشورهای اسلامی، ترویج همگرایی فرقه ای است. یک نوع تساهل صرف. هرکس با هر فرقه ای و هر پوششی دردانشگاههای اینها درس می خواند. دائم هم ترویج می کنند که ما با همه مسالمت آمیز برخورد می‏کنیم. ازخود آقاخان دراینترنت یک عکس اخمو پیدا نمی‏کنید. همه با لبخند، یک آدم ریش سه تیغۀ کراواتی و بسیار امروزی. این همان اسلامی است که آمریکایی ها می خواهند. یک اسلام بدون امربه معروف و نهی ازمنکر، بدون تولی و تبری، اسلامی که با همه آشتی می‏کند. با سلطه کشورهای استعمارگر کنارمی آید. امریکا هم دوستش دارد و حمایتش می‏کند. عقبه فکری مباحث معماری اینها هم ایرانی‏های مقیم دانشگاه "MIT" هستند. سازوکارهای معینی دارند، هر سال مسابقه می‏گذارند و بنیاد آقاخان گران‏ترین جایزه معماری را می‏دهد. بیشتر هم دنبال کارهای شکلی هستند. مثل مرمت خانه های روستایی، بازارها یا کاروانسراهای قدیمی و .... مثلاً امسال بازار تبریز برنده یکی ازجوایز معماری آقاخان شد.

چه تفاوتی با ما دارد؟
ما؟ ما هنوز نمی دانیم دنبال چی هستیم. انقلاب‏مان اسلامی است؛ اما شهرمان لیبرالی طراحی می‏شود و معماری‏مان مدرن و پست مدرن است.

مشهد ازنظر معماری چطورشهریست؟
به شدت بی هویت! به شدت ناخوانا. اصلاً نشان نمی‏دهد اینجا شهری زیارتی است. اصلاً نشان نمی‏دهد که شهر است! شما هیچ حسی از مشهد ندارید. نمونه‏اش این که خیلی مواقع در خیابان‏ها گم می‏شوید. چون اصلاً خیابان‏ها شناسایی نمی‏شود. به پلاک و رقم و عدد که نیست. باید ساختمان‏هایی در این شهر باشد که شما خودت را با آن ها تطبیق بدهی. ضمن اینکه خیلی از پروژه‏ها نما ندارند. ابعاد و تناسب خیلی از خیابان اصلاً فرح بخش نیست. اینها حداقل‏های لازم برای یک شهر زیباست. فقط گلکاری و مجسمه های عجیب و غریب که شهر را زیبا نمی کند! مثلاً به شدت در بلوار جانباز برج سازی تبلیغ می‏شود. غافل از اینکه این بولوار مفّر ترافیکی مشهد است که باید برای روز بحران باز باشد.

از منظر معماری اسلامی چطور ؟
دراین مورد که چیزی برای گفتن نداریم و هیچ جایی برای دفاع نیست. نه تنها آرایه هایی مثل طاق و قوس و کاشی نداریم، که در مفاهیم هم چیزی برای عرضه نداریم. شهر ما معماری در هم ریخته‏ای دارد که هیچ حسی را به شما منتقل نمی‏کند. نه حس اطمینان، نه حس آرامش. بیشتر حس اضطراب، چشم و هم چشمی، تنفر و... دارد. امروز دراین شهر روی بیلبوردهای تبلیغاتی می نویسند در فلان برج مثل هتل زندگی کنید. این نشان می‏دهد که معماری اصلاً فهمیده نمی‏شود. کدام مسافری در هتل راحت است؟! مخصوصاً ما ایرانی‏ها که اگر به هتل پنج ستاره هم برویم؛ وقتی برمی‏گردیم می‏گوییم: "آخیش! هیچ جا خانۀ خودمان نمی‏شود." خانه یک مفهوم مقدس و زیبا در معماری دارد. شما اصلاً مفهوم خانه را نفهمیدید. مشکلات ما تا این حد است و این فاجعه است.

این همان معماری اسلام آمریکایی نیست؟
کاش آن بود. آن هم نیست. در معماری غرب، برج را به هیچ وجه برای خانه توصیه نمی‏کنند. فقط برای استفاده های ادارای و تجاری برج ساخته می شود. برج را هم که می سازند به لبه پنجم یعنی پشت بام‏های ساختمان های اطراف برج ها توجه می‏کنند. ما که برج می سازیم، برج نشین ها از پشت پنجره شان چه چیزی را می بینند؟ یک مشت دیش و لباس زیر و دوچرخه کهنه و...

راه برون رفت از شرایط چیست؟
بدانیم چه می‏خواهیم. این خیلی مهم است. باید به خودمان فکر کنیم. به چیستی‏مان. هنوز مسائل اساسی‏ ما حل نشده است. در کشورهایی مثل آلمان اگر کسی بخواهد شهرسازی بخواند، باید اول معماری بخواند، بعد علوم سیاسی! یعنی پذیرفته اند که شهرسازی به شدت با معماری و سیاست گره خورده است. باید اینها را بفهمیم. نمی‏شود بگوییم ربطی ندارد. چطور می‏شود که مشاور شهرسازی ما در طرح جامع مشهد، بگوید مبنای کار من آرای پوپراست؛ بعد تبعات نداشته باشد. مگر می‏شود؟! گرچه آدمی که طرح را نوشته بسیار ایرانی است. یعنی عرق ایرانی گری‏اش مثال زدنی است و فوق‏العاده آدم محترمی است. اما چرا نتوانیم طرح جامع مشهد را بر مبنای آرای متفکران مسلمان بنویسیم؟

چند سؤال عمومی دارم وبا این شروع می کنم که شهرداری چه جایگاهی و اختیاراتی در حوزه مدیریت کلان کشور دارد؟
شهرداری ها بعنوان یک عامل مدیریتی محلی و شهری اختیارات زیادی دارند. حوزه های انتظامی، ترافیکی، زیست محیطی، بهداشت و ... با وظایف و اختیارات شهرداری گره خورده است. آنطوری که دوستان شهرداری می‏گویند حدود سیصد - چهارصد وظیفه به عهده شهرداری گذاشته‏اند؛ که از تولد تا مرگ شهروندان را شامل می شود. اما به یک معنای دیگرشهرداری‏ها در کشور ضعیف‏اند و بدنه‏ی اجرایی زیاد آنها را تحمل نمی کند. یک نمونه اش دردولت قبل اتفاق افتاد. هشت کلان شهرکشور مشهد، شیراز، اهواز، تبریز، اصفهان، کرج، تهران و قم دور هم جمع شدند و جلسات خوبی برگزار شد اما به مجرد اینکه درحال رسیدن به یک بلوغ مناسب بود، دولت اعلام کرد هشت کلان شهردیگر هم داریم و شهرهایی مثل رشت، بندرعباس، زاهدان و... یک دفعه شدندکلان شهر!! درحالی که نه به لحاظ زیرساخت‏ها و نه استانداردها، شرایطش را نداشتند. حتی همان هشت شهر اول هم هنوز بحث است این ها کلان شهر هستند یا فقط بزرگ اند؟ این نشان می دهد که بدنه دولت زیاد تمایل به ایجادگفتمان و یک نظام قانون سازی درست بین اینها نداشت.

این کلان شهر بودن یا به قول شما بزرگ بودن را چطور می شود فهمید؟
وقتی می گوییم شهر بزرگ یعنی منطقه دو شهرداری مشهد تقریباً معادل سبزوار یا نیشابور جمعیت دارد. رفتارهای مدیریتی و بودجه‏ای درشهرهای بزرگ بسیار متفاوت است. سال هشتادوهفت نمایشگاهی بود ازعملکرد شهرداری های کشور درکیش. توی پرواز با یک نفراز شهرداری قائن همسفر بودم. پرسیدم بودجه شهرداری شما چقدر است؟ گفت دو میلیارد تومان. بعد پرسید بودجه شما چقدر است. گفتم بودجه سطل های زباله شهرداری مشهد امسال بیش از دو میلیارد تومان است! یا مثلاً امسال، فقط بودجه معاونت فرهنگی شهرداری مشهد نزدیک هشتاد میلیارد تومان است. بودجه سازمان پارک‏ها و فضای سبز و حوزه خدمات شهری هم درهمین حد است. یعنی یک سازمان به اندازه یک معاونت بودجه دارد.

در مجموعه شهرداری چند پست، مسئولیت و مدیریت تعریف شده وجود دارد؟
شورای اداری شهرداری شامل مدیران ستادی و مدیران مناطق و مدیران سازمان‏ها است که نزدیک به هفتادنفرند. اگر به اینها نواحی راهم اضافه کنیم، حدود صدوبیست نفر می شوند. اینها مدیران ستادی و صفی رده یک و دو شهرداری هستند. رده های سوم و چهارم را هم حساب کنیم؛ حدود چهل نفر هستند.

یعنی شهرداری حدود دویست مسؤولیت دارد؟ خیلی زیاد است؟ به نظر شما شهردارجدید درانتصاب این دویست نفر، باید چه رویکردی داشته باشد؟
اگر بخواهیم علمی و آرمانی فکر کنیم، خیلی جای کار دارد. الان درسیستم شهرداری زیاد فرق ندارد که مثلاً شما شهردار منطقه هشت باشید یا یازده! کما اینکه مناطق عمیقاً با هم فرق دارند. قاسم آباد یعنی منطقه یازده و ده عموماً نوساز هستند و فرهنگ اجاره‏ نشینی زیاد است و با منطقه ثامن یا مناطق سه، چهار و پنج که بافت متراکم و فرسوده ای دارد، بسیارمتفاوت است. این تفاوت ها تغییرات رفتارهای شهروندی و هزینه‏های شهروندان را باعث می شود. حتی این مسائل به ظاهر بی اهمیت و درواقع بسیار مهم، باید درگرایش‏های شهرداران مناطق دیده شود. کسی که می‏خواهد در منطقه‏ای که نصف‏اش بافت فرسوده است خدمت کند، باید ادبیات تعامل با مردم را بفهمد. این یک نمونه است. نمونه دیگر بحث تخصص درمعاونت های مختلف شهرداری است که هرکدام وظایف متفاوتی را به عهده دارند. معاونت حمل و نقل، شهرسازی، فرهنگی، اداری - مالی و... توجه نکردن به این تخصص ها آنها را جزیره‏ای می‏کند وآفاتش را شهر باید بپردازد. مثلاً ما در حوزه ی فضای سبز هنوز طرح جامعی که همه جانبه در مورد فضای سبز فکر کند نداریم. ازطرفی بحران آب داریم ازطرف دیگر گونه‏هایی می‏کارند که آب می‏بلعد. یا خیلی ازگونه‏هایی که وارد شهر شده به لحاظ جغرافیایی یا زیست محیطی گونه‏های مهاجم تلقی می شوند. یا مثلاً به دوستان گفتم شما به برج بیست طبقه مجوز ساخت می دهید. آیا به طبعات فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی و... ‏اش فکر کرده اید؟ الان در همه دنیا برج ها پیوست زیست محیطی و پیوست اقتصادی دارد. در بسیاری از کشورهای دنیا به ساختمان های مهم بناهای زرو گفته می شود. یعنی مصرف انرژی‏اش از شبکه عمومی صفر است. حتی دربعضی کشورها ساختمان های زرو پلاس دارند. یعنی به شبکه برق می‏فروشند. فکر کنم فرانسه بود. گلخانه‏ای رفتم. گل تولید می‏کرد، به شبکه برق هم می‏فروخت. چرا ما برج سازی و تبعاتش را راحت بپذیریم ولی هزینه‏هایش را شهروندان دیگر بدهند و هیچ سودی هم نبرند. سایه اندازی‏اش، سرمای زمستان‏اش، گرمای تابستان‏اش، آلودگی‏اش، دم هوایش، کاهش فشار آب و...

و بحث‏های فرهنگی‏اش؟
بله که ازهمه مهمتر است. اشرافیت‏، تبرج و تبختر، تشدید شکاف طبقاتی و ... الان جا نمایی غلط برج ها حتی درمناطق مرفه شهر مشکل ایجاد کرده است. کسی که خانه ویلایی دارد، دوست داشته کسی او را نبیند. وقتی این برج اززمین بیرون می آید، آرامش او را هم برهم می‏زند. دیگر درمناطق پرجمعیت و متوسط و پایین شهر که جای خود دارد.

درانتخاب اشخاص و براساس اینکه ما در کشوری شیعی و شهری که پایتخت جهان تشیع به حساب می آید هستیم، چه ملاک هایی باید رعایت شود؟
درحوزه‏ی معاونت فرهنگی اجتماعی، که معمولاً ازبعد اجتماعی اش غفلت می شود؛ باید کسی بیاید که دین را عمیقاً بفهمد نه فقط شعائر را. مشهد شهر مهاجرت است. ما باید تنوع نژادی و مذهبی را به رسمیت بشناسیم. دائم می‏گوییم فرهنگ مشهدی! این درست نیست. اصولاً پذیرفتن اینکه مشهد فرهنگی موزاییکی دارد، راهبردهای ما را عوض می‏کند. یا مثلاً در حوزه خدمات شهری باید یکی از مهمترین اصول، شهروند محوری باشد. اونباید خودش را با خدمات تطبیق بدهد، ما باید با او هماهنگ باشیم.

به نظر شما در این شش سال اخیر، رشد مشهد متوازن بوده؟
کارهای خوبی شده اما نه متوازن. توازنی در رشد نبوده البته منظور من ازتوازن، تساوی نیست. رشد عادلانه است. اقتضای یک خانه پنجاه متری در طلاب با یک خانه دویست و پنجاه متری متفاوت است. این را باید شهرداری و مدیرانش بفهمند. من احساس می‏کنم اینطور نبوده است. مثلاً الان تعداد زیادی فرهنگ سرا در شهر افتتاح شده که به نظر من تقریباً هیچ کدامشان ازمنظر معماری به درد نمی‏خورند. از نظر من معمار، فرهنگسرا باید جایی باشدکه تمام محله به او آدرس بدهند. اینقدر شاخص باشد.

معضلات مهم مشهد را در چشم‏انداز مدیریت جدید شهرداری چه می‏دانید؟
مهمترین‏اش این است که مشهد پر حاشیه‏نشین‏ترین شهر ایران است. در مشهد از هر سه نفر یکی حاشیه‏نشین است؛ نزدیک یک میلیون نفر بیشتر از کل جمعیت زاهدان و این خیلی آفت است. از نظر مذهبی هم فعالیتهای اختلاف برانگیز بین شیعه و سنی روز بروز تشدید می‏شود. از نظر زیست محیطی هم بحران آب در مشهد جدی‏ترین مسأله است. دائم می گویند افق مشهد ورود چهل میلیون زائر است. با دوستان پروژه زیارت صحبت کردم که برای این جمعیت آب‏ ازکجا می آورید؟ آب که خریدنی نیست. باید یک فکر زیرساختی بکنید.

برای اینکه زیاد نا امید نشویم، می پرسم پیشنهادتان برای طرح تفصیلی آینده مشهد چیست؟ تا چه حد و درچه زمانی می توانیم این وضع را اصلاح کنیم؟
فرصت‏های زیادی از دست رفته است. بخصوص در منطقه ثامن. بافت‏های تاریخی چهارصد ساله ما را تخریب کردند. اینها تاریخ معماری مذهبی ما از دوره تیموری تا دوره معاصر بود. البته مشهد بزرگترین قطب آموزش معماری کشور است. حدود شانزده دپارتمان معماری داریم که دانشجو می‏گیرند. تا الآن منابع درست مدیریت نشده است. در منطقه ثامن جای بافتهای تاریخی چه چیزی گذاشته اند؟ هتل! در صورتی که اینجا مرقد عالم آل محمد(صلی الله) است. چرا دراین بافت دانشگاه، حوزه های علمیه و مراکز علمی - پژوهشی ساخته نشده است؟ اگردراین منطقه پانزده دانشگاه بین‏المللی داشتیم، با رفت و آمد علما، دانشمندان، دانشجویان از سراسر عالم اسلام و حتی ادیان دیگرچقدر فضا عوض می‏شد؟ این که بقول امروزی ها اصلاً برند حضرت رضا(علیه السلام) است. مناظره و گفتگو با ادیان دیگر. اگر این مبنای بارگذاری دور حرم بود، چه اتفاق های خوبی می افتاد؟ چقدر فضا آرام می‏شد؟ اصلاً عالم و دانشمند با خودش آرامش می‏آورد. چون اهل جنجال و تردد غیر ضروری نیست. چقدر فضا از ترافیک درونی خالی می‏شد. این ترافیک فعلی درحالی است که اینجا هنوز چیزی ساخته نشده است. نصف پروژه خالی است. اگر بقیه اش ساخته بشود، چه مجموعه عجیب غریبی می‏شود! پر از برج و ازدحام وسردرگمی!