شما

مرکز مطالعات حکمت – دانش و فن معماری و شهرسازی ایرانی اسلامی

توسعه و تضاد در معماری شهرهای زیارتی / اختلال در فرایند زیارت با خودنمایی سازه‌ها و نماهای متضاد

فرستادن به ایمیل چاپ مشاهده در قالب پی دی اف
سید رضا سجادی
توسعه و تضاد در معماری شهرهای زیارتی / اختلال در فرایند زیارت با خودنمایی سازه‌ها و نماهای متضاد
توسعه شهرها علاوه بر فرصت‌هایی که برای جامعه‌ به ارمغان می‌آورد،چالش‌هایی را نیز به همراه داشته است،چالش‌های فرهنگی و اجتماعی توسعه در کلان‌شهرها همیشه مورد نظر جامعه شناسان و برنامه ریزان فرهنگی بوده است، برخی از این چالش‌ها در حوزه توسعه کالبدی شهرها مطرح است و از این نظر میان معماران و برنامه‌ریزان توسعه شهری از یک‌سو و انبوه‌سازان و مدیران مسئول در بهبود بافت‌های فرسوده و قدیمی شهر از سوی دیگر اختلاف‌نظرهای جدی‌ای وجود دارد. مشهد به‌عنوان یک شهر زیارتی با پشت سر گذاشتن چند دهه توسعه کالبدی از این نظر مورد نقد برخی از کارشناسان قرار دارد،مسئله آنجاست که طبق ادعای جامعه شناسان و شهرسازان باید هر شهری متناسب باهویت و ارزش‌ها وماموریت های خاص آن شهرتوسعه پیدا کند، به‌عبارت‌دیگر یک شهر زیارتی می‌توانداز طریق معماری شهری نیز زائر را به سمت ارزش‌های موردتوجه در زیارت سوق دهد و از کارکردهای مفهومی متضاد با منظومه زیارت پرهیز کند. این موضوع را در گفتگو با مهندس محمد هادی عرفان پژوهشگر معماری اسلامی و هنر موردبررسی قرار داده‌ایم...
















 

معماری شهری چگونه می‌تواند بر فضای ارتباطات اجتماعی اثر بگذارد؟به‌عبارت‌دیگر معماری در فرایند اثرگذاری بر روحیه و رفتار شهروندان چگونه عمل می‌کند؟

شهرها با ساختمان‌ها، نماها و الگوهای ساخت‌وساز خود تأثیرات مهمی بر شهروندان می‌گذارند، وقتی از این تأثیرات صحبت می‌کنیم منظور تأثیر مطلق بر رفتار شهروندان نیست بلکه این مؤلفه نیز به‌عنوان یکی از عوامل تأثیرگذاربرساخت روحیه یا رفتار شهروندی مؤثراست،به‌طور مثال در مناطقی از شهر که ساختمان‌های آن با نماهای آهنی و سنگی ساخته می‌شوندبیشتر می‌توان روحیه گرفتگی و تکبر را در مردم مشاهده کرد،ساختمان‌های حجیم و غول‌پیکر با این نماها می‌توانند چنین تأثیری را برجای گذارند.

در مناطقی که از مصالح آجری برای نماهای ساختمانی استفاده می‌شود،به‌طورکلی نماهای لطیف‌تری در برابر چشمان شهروندان است و برخوردهای راحت‌تر ولطیف‌تری را از مردم سراغ داریم، این مثال‌هانمونه‌هایی است و می‌توان درباره الگوهای ساخت‌وساز نیز به موارد مشابهی از این تأثیرگذاری اشاره کرد.

 

از این منظر شهر زیارتی نیازمند چه الزاماتی در کالبد ساختمان‌های شهری است؟

آنچه می‌توان به آن اشاره کرد این است که در شهرهای زیارتی و به‌خصوص در مشهد انتظار این است که در خیابان‌ها و به‌ویژه مسیرهای منتهی به حرم مطهر کرنشی به لحاظ کالبدی از سوی ساختمان‌ها نسبت به بارگاه منور رضوی و کالبد اصلی معماری زیارتی وجود داشته باشد، این رویکرد در ساخت‌وسازهای اطراف حرم مطهر رضوی دیده نمی‌شود، بلکه حتی یک تبرج و احساس خودنمایی در این ساخت‌وسازها و معماری این منطقه درحال جایگرفتن است و حتی گرفته است که با این نکته در تضاد است، چنین رویکردی در معماری شهری باروح زیارت در شهرهای زیارتی سازگاری ندارد.

دراین‌باره همچنین می‌توان به تبلیغات و رسانه‌های تبلیغی در این نقطه شهری اشاره کرد، طبیعی است که ارزش‌های تبلیغ‌شده در این منطقه نباید با الگوهای ارزشی زیارت در تضاد باشد، آنچه امروز در اینجا می‌بینیم این تضاد را تائیدمی‌کند، مقصود این است که به‌طورکلی احساس و تصوری که از معماری و فضای کالبدی و همچنین مبلمان شهری در یک شهر زیارتی به زائر منتقل می‌شود، نباید باروح زیارت در تعارض باشد و البته می‌تواند به معنویت و تقویت روحیه زیارتی نیز کمک کند.

 

یکی از نمادها دراین‌باره، المان‌های شهری هستند؛ از این حیث وضعیت پایتخت معنوی ایران چگونه است؟

در فضای معماری اسلامی تجرد اصالت دارد و تعین و تجسم در این الگوی معماری دیده نمی‌شود،ما آنچه در نمونه‌های معماری اسلامی در قرون اولیه و بعدها می‌رسیم، حاکی از آن است که فضاهای معماری شده به دنبال ایجاد تصویر در ذهن مخاطب نیستند بلکه با هدایت ذهن او تصوری را برای فرد می‌سازند که می‌تواند برای هر کس منحصربه‌فرد و از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد،تجسم و تصویرسازی بیشتر در معماری یهودیان موردتوجه قرار دارد.

نگاهی به ساخت مسجدالنبی یادآور این نکته است که همواره فضای کالبدی باید فرد را به تجرد و تقویت توحید نزدیک کند،این‌یکی از مؤلفه‌های موردتوجه در این الگو از معماری است، آمده است که پیامبر گرامی اسلامی نسبت به مسقف شدن مسجد علاقه‌مند نبودند و حتی پس از اصرار دوروبری‌ها و مسلمانان دیگر ابتدا سقف موقتی را بناکردند و سپس نیز از سقف‌هایی با مصالح پرحجم برای این مسجد استفاده نشد، ارتباط با آسمان در این‌گونه معماری موردتوجه بوده است، حتی بعدها در ساخت مسجد گوهرشاد نیز معماران مسلمان به این نکته توجه کردند و با ظرایفی به بازتولید این مفهوم در قالب استفاده از مقرنس‌کاری پرداختند، این مقرنس‌کاری‌ها نوعی تداعی‌کننده ستاره‌ها و ظرافت‌های آسمانی است.

با توضیح این نکات می‌توان گفت که المان‌های تصویری و تجسم‌یافته سنخیت چندانی با الگوی معماری کالبدی در تاریخ معماری اسلامی ندارد، ما نباید با ایجاد المان‌هاو نمادهای سرگرم‌کننده به‌غفلت و سرگرمی در شهر دامن بزنیم، ایجاد نمادهای حجیم، رنگارنگ و سرگرم‌کننده برای اینکه در چشم بیننده جلوه پیدا کند، به توسعه غفلت در جامعه کمک کرده است و این مطلوب ما نیست.

 

فضای کالبدی در شهر زیارتی چه کمکی به شکل‌دهی منظومه مفهومی زیارت می‌کند؟

معماری شهر زیارتی باید زائر را به ارزش‌های مورد تائید در زیارت نزدیک کند، نماهای مزاحم و نمادهای مزاحم به این مفهوم آسیب وارد می‌کند. فضاهای تبلیغاتی موجود در مناطق زیارتی نباید در تضاد جدی باارزش‌های زیارت باشند؛ زائر در مشهد به‌محض ورود به منطقه زیارتی و حضور در اطراف حرم مطهر با حجم بالایی از پاساژها و مغازه‌ها و مجتمع‌های تجاری روبرو می‌شود، این چه ارتباطی با زیارت دارد؟ حتی در این مواجهه به زائر مستمند سطحی از احساس حقارت دست می‌دهد، درحالی‌که در مفهوم زیارت این افراد موردتوجه هستند و تکریم آن‌هاموردنظر است، فضای کالبدی شهر زیارتی می‌تواند به احساس کرامت انسان بیفزاید.

ما در تلاش بودیم این نکته حداقل در فضای تبلیغاتی این منطقه موردنظر قرار بگیرد که با تصویب شورای شهر تبلیغات و رسانه‌های تبلیغاتی بازرگانی در این نقطه از شهر محدود شدند، این مصوبه باید سریع‌تر به اجرا دربیاید و تأخیر در اجرای آن از بین برود، در مرحله بعد نیز نظارت خوبی بر اجرای درست آن با رویکردی که گفته شد، لازم است.

 

آیا شهرهای زیارتی دیگر دنیا از المان‌ها و معماری خاصی در کنار فضای کالبدی اصلی زیارتی خود استفاده می‌کنند؟ می‌توانیددراین‌باره به نمونه‌هایی اشاره‌کنید؟

معماری در مسیحیت و عبادتگاه‌های پیروان آن از ابعاد مفهومی تفاوت‌هایی با اسلام دارد؛ رسوخ تفکر یهودی و فراماسونری نیز آن را دچار تغییراتی کرده است، در کلیساها و آیین‌های مسیحیان می‌توان نمونه‌هایی از مجسمه‌های تعین یافته و حتی برهنه از حضرت عیسی و مریم را دید، همچنین تصاویر و مجسمه‌های حواریون در جای‌جای معماری کلیسایی به چشم می‌خورد.

مثال دیگر موسیقی است که در کلیساها به‌طورجدی حضور دارد و در آیین عبادی آنان مورداستفاده قرار می‌گیرد،درحالی‌که این موضوع به آن شکل در میان شیعیان به چشم نمی‌خورد و اگر بخواهیم به نمونه‌ای دراین‌بارهاشاره‌کنیم شاید بتوان از زمزمه‌های مرسوم در زیارت‌ها و عبادت‌های شیعیان نام برد،موسیقی و تصاویر در کنار مجسمه‌های تعین یافته یکی از نکات موردتوجه در کلیساهاست.زیارت بودائیان و مکاتب دیگر نیز تناسبی با زیارت اسلامی ندارد و از این لحاظ درباره آن‌هانمی‌شود بحث کرد،

 

چه راه‌کارهایی برای بهبود معماری شهری پایتخت معنوی ایران باهدف نزدیک شدن به فضای شهر زیارتی مطلوب وجود دارد؟

شهر یک موجود زنده است و در مشهد با یک سرعت رشد قابل‌توجهی در ساخت‌وساز روبرو هستیم، معماری کاری زمان‌بر است و اصلاح این رویه نیز به همین‌طور،در ابتدا نباید اسیر این سرعت شویم، باید فرصت دهیم تا متخصصانی که به این مکتب ایمان‌دارند کار کنند و به نتیجه نزدیک شوند،می‌توان از سرعت و دقت در کنار هم‌صحبت کرد اما نباید این سرعت ما را دچار غفلت از مفاهیم و مؤلفه‌هایی کند که درنتیجه ما اثرگذار باشد.

باید کار را به اهل آن بسپاریم،اینکه یک معماری ایتالیایی یا انگلیسی و یا با هر ملیتی و آئینی بیاید و برای مسجدالحرام، مدینه و یا هر شهر زیارتی و عبادی دیگر طرح توسعه و معماری تهیه کند با استانداردهای معماری اسلامی همخوانی ندارد، او نمی‌تواند درک درستی از مفاهیم و آنچه باید در معماری اسلامی مدنظر قرار گیرد، داشته باشد.

باید به تجربه‌های گذشته در این حوزه نیز نگاه کنیم، وقتی مکانی مانند مسجدگوهرشاد در کمتر از 20 سال با توجه به اصول قابل‌توجه در این حوزه ساخته می‌شود،تجزیه‌وتحلیل این تجربه نکاتی را به دست ما خواهد داد که به ما در این مسیر کمک می‌کند، به تجربه مدیریت شهری در دوره تیموری نگاه کنیم و ببینیم چه اتفاقاتی رخ‌داده است. باید به همه تلاش‌هایی که در این شهرانجام‌شده احترام گذاشت چون چه مدیران فعلی و چه مدیران سابق با انگیزه خدمت به مردم دست به اقدامات توسعه‌ای در شهر زده‌اند اما باید قبول کرد که وضعیت فعلی ما دچار اشکالاتی است که نشان می‌دهد مسیر درستی در این زمینه طی نشده است، تفاوت خرابکاری پزشکان و معمارها در همین است، خرابکاری معماران همیشه جلوی چشم مردم است و آنان را آزار می‌دهد اما خرابکاری پزشکان زیرخاک می‌رود و دیگر جلوی چشم همه نیست.