شما

مرکز مطالعات حکمت – دانش و فن معماری و شهرسازی ایرانی اسلامی

با دکتر غلامحسین معماریان، معماری و هنر انقلاب

فرستادن به ایمیل چاپ مشاهده در قالب پی دی اف

با دکتر غلامحسین معماریان، معماری و هنر انقلاب

غلامحسین معماریان استادانشگاه علم وصنعت تهران است وی فوق ليسانس معماری از دانشگاه جنوآی ايتاليا ودکتری منچستر انگلستان را دارا می باشد این استاد دانشگاه با تالیف بسیاری از کتب معماری  همانند نيارش سازه های طاقی در معماری اسلامی ايران، آشنايی با معماری مسکونی ايرانی، گونه شناسی برونگرا، سيری در معماری آب انبارهای يزدو سيری در مبانی نظری معماری، جزء اساتید برجسته معماری بعد از انقلاب می باشد. معماریان در کار حرفه ایی خود تا به حال احياء خانه قديمی رسوليان در يزد و تبديل آن به دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه يزد و آموزشگر نمونه سال دانشگاه علم و صنعت 1373  وهمچنین دريافت لوح تقدير از وزير فرهنگ و آموزش عالی برای مرمت و احياء ساختمان دانشکده معماری و شهرسازی يزد را در سابقه کاری خود دارد در این گفتگونگاه معمار بعد از انقلاب را به شهر ها مورد بررسی قرار می دهیم تا مسیر معماری را در طول این سی سال به چرایی بگذاریم.


معماری را بعد از انقلاب می توان در چه مسیری تعریف کرد؟
باید بدانیم که در چشم یک معمار، تمام فضای شهری خوراک کارش محسوب می شود ودر نتیجه آنچه در سطح شهر می بینیم نتیجه کارحرفه ایی ودانشگاهی معماران است،باید گفت ما بعد از انقلاب رشد بسیار زیادی در مسائل تئوری معماری داشتیم ولی در مرحله عمل اینطور نبوده است ،چرا که بهترین جا برای آنکه بتوانیم از معماری قضاوت کنیم کوچه وخیابان است،در این مقایسه باید اشاره ایی به معماری پیش از پهلوی که در بافت تاریخی کاشان وشیرازمی بینیم وحتی آثاری از معماری در سالهای 50 تا 57 داشت، که نمونهایی از این آثار بنای موزه هنرهای معاصرتهران، فرهنگسرای نیاوران، تئاتر شهر، میدان آزادی است، حال با این مقایسه، آشکار است که در طی سی سال بعد از انقلاب علارقم رشد دانشجو وآموزش معماری در دانشگاهها ما هنوز نتوانستیم چنین بناهایی را خلق کنیم وحتی هنوز موفق نشده اییم معماری داشته باشیم که دچار آشفتگی نباشد بلکه بعد از رخداد بزرگ انقلاب هرروز با نزول معماری در کوچه پس کوچه های شهرهایمان روبه روبودیم، چرا که دراین مسیریعنی ده سال اول انقلاب شهر های ما خانه هایی داشتند یک یا دوطبقه، که تا حدودی با روحیه درونگرای ایرانی تطابق داشت ولی اکنون در کوچه های شش متری خانه هایی ساخته شده است با 20 طبقه، که در آن حیاط خانه های قدیمی جایشان را به رمپ پارکینگ ها داده اند وهمچنین از سوی دیگر در فضاهای کنونی شهر ما فضای سبز مفهومی ندارد این مسیری است  که هر روز با هرج مرج بیشتر پیش می رودبه طوری که این سوال بر  پیکر شهر نقش بسته است، که آیا می توان از این معماری آشفته خارج شد؟

به واقع شما با توجه به مطالعات وسیع در تاریخ معماری چه فکر می کنید؟ آیا می توانیم این بحران معماری را پشت سر گذاشت؟
برای پاسخ به این سوال باید مثالی را بیان کنم که فکر می کنم شرحی است کافی برای پاسخ به شما، اگربنای تئاتر شهر در پارک دانشجورا به عنوان یک اثر معماری قابل قبول بشناسیم،که بنایی است زیبا ومورد استقبال ومیل شهروندان، باید این اثر را به بهترین صورت نگه داری واستفاده مفید از آن داشته باشیم. ولی اکنون اگر به این بنا سری بزنید می بینید در کنار تئاتر شهر مسجدی را می سازند که اصلاً با بافت معماری بنای تئاتر شهر همخوانی ندارد وبه همین دلیل احساس مشترک در این دوفضا یعنی "رشد وآسایش روح وفکر" در مخاطبین توسط معماری ناشایست به مرگ محکوم می شود، در صورتی که می توانست فضای مقدس مسجد با معماری نزدیک به بنای تئاتر شهر مورد استقبال بیشتر همگان قرار گیرد،  همچنین  ساخت مسجدی با معماری سازگار تر با  آن فضا این مفهوم را در اذهان شهروندان قوت می بخشد که این دو بنا مکانهایی فرهنگی هستند برای رشد وتعالی روح انسان که مکمل یکدیگرند نه آنکه هر کدام سازی جدا بزنند واین می توانست در معماری زنجیروار، خود را به صحنه بکشد، ولی اکنون با ورود به پارک شهر جدایی این دومکان به خوبی قابل لمس است. این گونه مثالها که در شهر ما کم نیستند. به طور کل در نگاه من معمار، این رخدادها یعنی هرج ومرج که روز به روز بر تعداد آنها اضافه می شود، هرچند مسئولان بالای مملکتی بارها به حضور معماری ایرانی –اسلامی در بافت  شهری تاکید کردند ولی با این هرج ومرج به واقع  نمی توان به دوره مطلوب معماری رسید چون این هرج ومرج همچون علف هرزی دامن معماری را گرفته ودر هر نقطه سبز از معماری گذشته نیز جا باز می کند این علف هرز را می توان در شهرهایی  با بافت تاریخی، همانند دلیجان کاشان به وضوح دید، از سوی دیگر چون، تراکم بخشی از درآمد شهرداریها است پس باید با ساختمانهای کوتاه خداحافظی کرد وتجربه تلخ سازه های بلند را که امروز در کشورهای توسعه یافته روبه تخریب هستند یکبار دیگر ما تکرار کنیم
  چه عاملی باعث شد روحیه انقلابی مردم ایران تاثیر مثبتی در معماری نداشته باشد؟
مردم را مدیریت ها هدایت می کنند به عنوان مثال یک مدیریت بگوید معماری مهم است وبا مطالعه وپژوهش ده تا پانزده سال در این زمینه کار کرد،  مردم نیز شهرشان را زیبا می خواهند، از سوی دیگر اگر هرروز از آنها بخواهید در مسیر کثیف وناپسند قدم بردارند چشم وذهنشان به آن فضا عادت می کند پس نمی توان توقع داشت چیزی را که نمی شناسند وبرایشان دغدغه نشده است مورد توجه قرار دهند به عنوان مثال مردم هند با آلودگی در خیابانها وسروصدا عجین شده اند وشکایتی هم از اوضاع خود ندارند چرا که دولتمردانشان آنها را با شهر تمییز آشنا نکرده اند وهمچنین برایشان جزءدغدغه های کشوری محسوب نمی شود ولی کشور های اروپایی به شهروندانشان احترام می گزارند به طوری که شما می توانید این احترام را در نگاه به پیاده روهایشان لمس کنید به طور کل شما می توانید در این کشور ها نظم را در بدنه ببینید ،حال در مقایسه کشور ما باکشور هند ما ایرانیان شهر های آنهارا زشت وناپسند می دانیم، ولی در مقابل کشورهای اروپایی، به واقع در معماری زشت عمل کردیم، از خیابان دماوند تا آزادی نمی توان ساختمانهای منسجم دید به طور قطع این خواسته شهروندان نیست بلکه متولیان (که البته در معماری متولی وجود ندارد) باید درک کنند که زیبایی را برای مردم باید فرهنگ سازی کرد مردم وقتی زیبا ببینند،زیبا بشنوند، وزیبا بخوانند می توانند زیبا هم قضاوت کنند.

 - اگر به معماری نه فقط به عنوان صنعت بلکه علمی سرشار از نگاه هنرمندانه نگریست،باید اعتراف کردمعماران برای به صحنه کشیدن تاثیرات انقلابها برجامعه، صادق ترین راویان هستند.آیا از نظر شما معماران بعد از رخداد 57 نیز، هنرمندانه نقش آفرینی کردند ؟
معماری از دید ما معماران همانند دریا است که ماهی های بسیار در آن زندگی می کنند حال اگر ماهی های این دریا بدانند که وجودشان با دریایشان معنا پیدا می کند واین دریاست که هویت آنها را می سازد بیشتر از همیشه قدردان دریایشان خواهندبود، حال در جامعه انسانی نیز باید بدانیم شهرها وخانه ها همانند دریای آن ماهی هستند که برای انسانها امری واجب محسوب می شوند، حال با این توصیف اگر مسئولین پی نبرند که معماری بخشی از زندگی است وحتی عامل بسیار مهم در آسایش وآرامش شهروندان و به طور کلی تمامی فضاها وبدنه یک جامعه حاصل نگاه معمارانه است از هیچ طریقی نمی توان به شمایل زیبا برای شهرهایمان فکر کرد پس در نتیجه نقش آفرینی معماران در فضایی که مسئولین، معماری را مورد توجه قرار ندهند کارساز نخواهد بود.

همانطور که فرمودید نقش مسئولین در رشد معماری بسیار مهم است،از سوی دیگر بعد از انقلاب در کشور نهادهای فرهنگی وهنری  بسیاری تشکیل شده است اما در هیچ یک از این نهادها به معماری به عنوان اصلی هنری پرداخته نشده است آیا این امر، به عدم شناخت ازمعماری در جامعه ما مرتبط است ؟شما چه نظری در مورد دخالت نهادهای فرهنگی وهنری در معماری دارید؟
متاسفانه در حال حاضر در کشور ما یک ارگانی که متولی معماری باشد نداریم، واین جای تاسف دارد چرا که ما حتی کوچکترین اسامی هم که در آن بویی از معماری باشد حذف می کنیم نمومه آن تغییر نام وزارت مسکن وشهرسازی به وزارت راه وشهرسازی است، البته سازمان میراث فرهنگی قسمتی از کارهایش را برای معماری تعریف کرده است اما این سازمان نیز در این مسیر بسیار لنگ می زند،شهرداری هم منطقش آن است که کارش ارائه خدمات شهری است، به همین دلیل است یک غربی با وارد شدن به تهران، پایتخت ایران، به این نظر می رسد که معماری ایران شخصیت پر هرج ومرجی دارد وشاید خیلی جاها بگوید در فلان نما از ما به چه خوبی تقلید کردند وبه طور کل در آخر هیج تعریفی از معماری تهران نخواهد داشت در صورتی که پایتخت هر کشور نمایانگر معماری وهویتی است که آن کشور را در جهان معرفی می کند ،شما بادیدن خیابانهای لندن خواهید فهمید آن مکان لندن است ولی معماری تهران هیچ معرفی از تهران ندارد وشاید بتوان گفت معماری ما به سمت معماری لس آنجلسی پیش می رودواین ها همه مهمترین دلیلش نداشتن متولی معماری در کشور است.

در آخر بگذارید با تمام این صحبتها از عالم خاکستری معماری کنونی دور شویم وبه راه حلی برای جبران برخی کاستی ها بپردازیم از نظر شما باید از کجا شروع کرد؟
در ابتدا داشتن مبانی فکری، لازمه شروع مناسب برای اصلاح است، باید این مبانی از طریق دانشگاهها وانسانهای عالم جمع آوری وتوسط ارگانی فرهنگی جمع آوری شودو در نهایت تبدیل به سیاست وبرنامه شود،حال در این مسیر مسولین باید بپذیرند که یکسری افکار که زحمت کشیدندوپژوهش های بسیار انجام داده اند در دانشگاههای همین مرز وبوم در حال خدمت به کشورشان هستند وبهتر است به جای استفاده از افکار معماری دیگر کشورها از فکر معمار داخلی استفاده شود،امسال که با نام سال حمایت از تولید ملی است بهتر است آن پژوهش ها را پیدا کرد وبا داشتن مبانی فکری وعلمی آنها را ترویج دهیم ودر این مسیر نگاه به دانشگاهها به عنوان متولیان فرهنگی امری غیر قابل انکار است که امیدواریم بیش از پیش به امر پژوهش در معماری ووارد کردن این پژوهش ها در سیمای شهری وزندگی خصوصی مردم جامعه مسیر رسیدن به معماری مطلوب در معمار کشورمان هموار شود .