شهر اسلامي؛ رؤيا يا واقعيت
مهندس محمد هادی عــرفان
شهر، تغییر شکل یافته کلمه شار است. کلمه ایرانی و نشانهای از مدنیت دیرپای این سرزمین. هزاران سال است که شهر در فرهنگ این سرزمین وجود دارد و البته ساخته و پرداخته ميشود. اما کلمه شهرسازی به نظر بسیاری از اندیشمندان معاصر برگردان نه چندان امانتدارانهای از urbanism است. در كالبدشكافي اين كلمه ميتوان گفت پسوند «ساز» برگرفته از بن مضارع ساختن است. در واقع پسوند ساز فی نفسه فعل امر بساز را با خود همراه و در خود مستتر دارد. لذا نگارنده از این کلمه نوعی حالت آمرانه و نگاه از بالا و بلکه تحکم را میفهمد. در واقع در این نگاه به کلمه میتوان از شهرساز و شهرسازی معنایی یک جانبه دریافت نمود. معنایی که در متن خود نگاهی فرادستی به مردم دارد و مردم را فرودست و عامل مجری این روند میپندارد.
واقعیت آن که شهرسازی به همان معنایی که در ایران فهمیده و طی دوران پهلوی اول و دوم فهمیده و عمل شد، عملاً فعلی مستبدانه و ابلاغی بوده است. به همین خاطر هم شابلون رضاخانی توسعه- یا به تعبیر ملاطفتآمیزتر، الگوی تهران- در کمتر از نیم قرن بر بدنه بافتهای عمده شهرهای اسم و رسمدار ایرانی حک ميشود و هر شهری دارای بافتی ميشود منقطع و تکه تکه که البته بعداً بافت فرسوده میخوانندش.
به این اقدام معمولاً میتوان میدان یا میدانهایی و چهار یا 6 خیابان به هم رسیده را هم افزود. این الگو از همدان تا بیرجند قابل مشاهده است. در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، بازگشت به خویشتن با اقبال مواجه است لذا اصطلاحاتی مانند معماری ایرانی و... کم کم در فضای بعد از انقلاب رونق افزونتر از گذشتهای پیدا میکند. اما ترکیب شهرسازی اسلامی یا شهرسازی اسلامی- ايراني ترکیب نوساختهای است و با وجود این که هم اکنون چند سالی است برخی دانشگاهها در کشور به تربیت دانشجوی شهرسازی اسلامی مشغول هستند ولی هنوز هم میتوان بر روی چیستی این مفهوم به بحث نشست. بماند که اساساً بحث شهرسازی اسلامی یکی از بحثهای داغ و روز اندیشمندان و حکمرانان جهان اسلام است و تلاشهای وسیعی در این زمینه در مالزی، عربستان و یوگسلاوی زودتر از ایران شروع شده است. در فضای فعلی کشور میتوان صاحبان فکر و قلم در این زمینه را در چند اردوگاه فکری تقسیمبندی نمود. عدهای از اندیشمندان آشکار و پنهان، اساساً قائل به این ترکیب نیستند و البته ادلهای هم برای خود دارند. مثلاً یکی از این بزرگان در مورد معماری اسلامی هم نگاهی انکارآمیز داشت و دلیل میآورد که وقتی معماری و شهرسازی مسیحی نداریم، طبعاً معماری و شهرسازی اسلامی هم معنا ندارد. عدهای دیگر از اندیشمندان با الهام از آرای دكتر سیدحسین نصر، نگاهی تأویلی به معماری و شهرسازی اسلامی دارند. شاید بتوان مرحوم آنهماری شیمل و تیتوس بورکهارت را هم جزو این دسته افراد دانست. این نحله فکری بیشتر از باور به دین خالص؛ باور به نوعی برداشت باطنی و مکاشفهای از دین دارد. لذا برداشتهای عرفانی و آغشته به رؤیا و الهام و اشراق به دین و معماری دینی اسلام دارد و سعی دارد با مکاشفه و تأویل برای معماری اسلامی به معنایی توحیدی برسد. این نگاه به احتمال زیاد زاویهای جدی با قرائت ائمه معصومین (ع) از دین دارد. نوعی عرفان صلحجو که با قدرت و سلطان میانه خوبی دارد و سعی دارد سوسویی از معرفت را در حاشیه مجالست با قدرت سیاسی به نمایش بگذارد. سنتگرایی و احترام فوقالعاده به هر آنچه از گذشته باقیمانده از ویژگیهای این رویکرد است.
دسته دیگری از اندیشمندان این حوزه نگاهی کاملاً کالبدی به موضوع دارند. یعنی تعریف و پسوند اسلامی را به معماری و شهرسازی پذیرفتهاند و بدون قائل بودن به هیچ تأویلی دقیقاً به دنبال ثبت و کشف روابط فضایی، تکنیکهای اجرایی، نسبتهای هندسی و... در آثار باقیمانده حکومت مسلمانان هستند. مرحوم پوپ از موفقترین افراد در این زمینه است. ارنست کونل و تا حدی استاد کرامتالله زیاری را میتوان جزو این دسته دانست. مهمترین کوششهای این طیف بر کشف روابط عملکردی فضاها و بناها مصروف شده و نتایج جالب توجهی هم از تحقیقاتشان به دست آمده است. چهارمین دسته از اندیشمندان علاقهمند به موضوع شهرسازی و معماری اسلامی، کسانی هستند که نگاهی کاملاً مرمتی و میراثی به موضوع دارند. یعنی جنبه حفظ و احیا و مرمت برایشان اولویت دارد. برخی از آنان هنوز هم دغدغههایشان در مقیاس معماری است و برخی نگران بافتهای شهری آن هم در مقیاس شهرسازی هستند. شاید بتوان مرحوم دکتر باقر آیتاللهزاده شیرازی را به نوعی جزو این گروه دانست.
مثلاً ایشان در تحلیل مسجد جامع كبير يزد بر جزئیات واقعی بنا متمركز بود و کمتر به سراغ تأویلها و برداشتهای شبه عرفانی میرفت. هر آنچه میگفت، بر اساس آنچه میدید، بود. لذا مباحثی که مطرح مینمود، کاملاً آکادمیک و قابل بررسی بود. پنجمین گروه علاقهمند به موضوع را میتوان مدیران اجرایی دانست. کسانی که عموماً مدرک مهندسی دارند. به خاطر خصلت روحیه مهندسی بشدت نتیجهگرا و دوستدار تکنولوژی هستند لذا از طرفی علایق فرهنگیشان آنها را وا میدارد تا از پسوند اسلامی در موقعیتهای مناسب استفاده کنند و از طرف دیگر روحیه اجرایی، غیر تأویلی، غیر فلسفی و غیر عرفانیشان و طبیعت نتیجهگرای موقعیت شغلیشان باعث ميشود که وارد موضوع شهرسازی و معماری اسلامی شوند و تا از آنان در مورد موضوع سؤال ميشود، به سراغ مصداقهایی مانند کاشی و طاق و قوس ميروند. البته این فی نفسه نه حسن است و نه عیب.
ششمین گروه کسانی هستند که نه برای معماری و شهرسازی بلکه در قالب پارادایم فکری آشکارا دینی به سراغ موضوع آمدهاند. تعابیر محدود اما عمیق شهید سیدمرتضی آوینی یکی از بهترین مصداقهای این نوع نگاه است. اخیراً نیز حضرت آیتالله جوادی آملی و برخی دیگر از بزرگواران وارد مبانی عمیقی از موضوع شده و اشاراتی داشتهاند. حضرت آیتالله مکارم شيرازي نیز اخیراً در پاسخ به استفتائات برخی از مهندسان معمار و شهرساز، افق جدیدی را در نگاه دین به مقوله معماری و شهرسازی گشودهاند که جای تقدیر دارد.
شاید نتوان هنوز به قاطعیت از گفتمان شهرسازی اسلامی یا شهرسازی و معماری اسلامی- ايراني صحبت کرد. به گمان نگارنده؛ استفاده از کلمههایی مانند اسلامی در پیامد کلمههایی تخصصی مانند شهرسازی و معماری اگر به خوبی کاویده و تدقیق نشود بیش از حسن، ممکن است آفت به همراه داشته باشد. به هر حال موارد زیر در تبیین مؤلفههای شهر اسلامی میبایست روشن شود:
1- میدانیم که غیر از 11 سال حکومت نبوی و چهار سال حکومت علوی و تنها چند ماهی حکومت کوتاه امام حسن مجتبی(ع) هیچگاه معصوم در رأس حکومت نبوده است. لذا تعبیر پیشنهادی شهر مسلمانان شاید به واقعیت نزدیکتر از کلمههایی شبیه شهر اسلامی باشد.
2- شهر اسلامی یک رؤیاست؟ یک چشمانداز است؟ یک مطالبه است؟ یا یک واقعیت؟ این باید با گفتوگوی بین اندیشمندان روشن گردد. چرا که هم اکنون برخی از اشخاص از این کلمه به مثابه یک آرزو یاد میکنند و برخی آن را به عنوان یک ضرورت ميبينند. برخی هم آن را حتی مصداقی برای شهرهای مذهبیمان به کار میبرند. حتی در برخی ردههای اجرایی تمایل به استفاده از پسوند اسلامی آنقدر شایع است که به ترکیبات نیمه طنزی مانند پارک اسلامی هم اشاره ميشود!
3- بین شهرسازی و معماری اسلامی- ايراني و شهر اسلامی باید فرق قائل شد. میتوان شهرسازی اسلامی داشت اما شهر اسلامی به عنوان یک چشمانداز باقی بماند و ما به دنبال یک مصداق مشخص از آن در عالم واقع نگردیم. در همه شهرها به هر حال تکدیگری، انواع جرائم ممنوع و حرام و بسیاری از اتفاقات میافتد که عملاً باعث ميشود عنوان شهر اسلامی برای شهرهای ما غیرقابل مصرف شود. میتوان بر اساس آموزههای دین مقدس به سمت شهرسازی و معماری اسلامی و یا با قید مناسبتر اسلامی- ايراني رفت و البته کیفیت محیطهای شهری را ارتقا داد اما ادعای شهر اسلامی ادعایی سنگین و بزرگ است و اگر همین طور بی محابا مصرف شود، شاید ارج و قرب موضوع هم مخدوش شود.
* پژوهشگر معماری و شهرسازی ایرانی اسلامی، مدیر مرکز مطالعات حکمت دانش و فن شهرسازی و معماری اسلامی- ايراني (شما) و دبیر همایش جایگاه عناصر دینی در توسعه شهری (خرداد1391)